وقتی بیزاری..

حس عجیبی که تو این لحظه هستو قبلا تجربه نکرده بودم ..
اینکه یه غریبه رو تو یه لحظه به خودت نزدیک حس کنی و یه آشنا رو دور
اول خودتو دوست داشته باش..
آدمای اطراف دیوانن.. افکارشون بی ارزشه ..برای خودت زندگی کن
باورم نمیشه ولی انگار میشه کسیو که حتی زبونشو نمیفهمی دوست داشت.. فقط با نگاه و صدا
و کسی که تو تیپ تو نیست رو عمیقا حس کرد و دوست داشتنی یافت..
و اینکه یه جا باشی در عین اینکه نیستی..
عاششقش باشی در حالی که کلا تو سوء تفاهمه..
اینکه دنیا بره تو سکوت..
مثل یه سیاهچاله بکشتش تو خودت..
وقتی میفهمی در موردش اشتباه میکردی و همه چیز تو به لحظه برات رنگ میبازه..
اینکه آرومی ..
دنیا آرومه..
عشق و مرگ
سرد